سیدعلی با دستکاری در شناسنامه به جبهه رفت/ وقتی بیحجابیها را میبینم دلم بهدرد میآید
سید علی من 15 ساله بود که قصد رفتن به جبههها را داشت اما به خاطر کمی سن او را ثبت نام نکردند و مجبور شد شناسنامهاش را دست کاری کند.
به گزارش میانخبر، پنجم بهمن سالروز شهادت شهید سیدعلی برمو از شهر سورک است که این پایگاه خبری در سال 91 دیداری با خانواده این شهید داشته و خاطرات مادر شهید را منتشر کرده بود، امروز هم به مناسبت سالروز شهادت این شهید با انتشار دوباره این خبر و در آستانه دهه فجر یادی می کنیم از تمام کسانی که برای پیروزی انقلاب زحمت کشیدند و حتی جان خود را تقدیم آن کردند.
هماهنگیها از قبل انجام شد و به اتفاق جمعی از دوستان راهی منزل شهید شدیم، در ابتدا مورد استقبال گرم خانواده شهید بهویژه مادر شهید سید علی برمو قرار گرفتیم، در نگاه اول، به محض ورود به ساده زیست بودن، ساده دل، بیریا و خالص بودن این خانواده پی بردیم.
پس از احوالپرسی مقدماتی مادر شهید با همان زبان ساده و بیریا محلی شروع کرد و گفت : سید علی من 15 ساله بود که قصد رفتن به جبههها را داشت اما به خاطر کمی سن او را ثبت نام نکردند و مجبور شد شناسنامهاش را دست کاری کند و برای اولین بار به کردستان رفت.
مادر ساده دل شهید سید علی برمو به دوران زندگی سید علی اشاره کرد و گفت : فرزندم از ابتدا در مسیر انقلاب بود و حتی در تظاهرات محلی شرکت می کرد و روزی هم سیلی از یک طرفدار حامی شاه خورد.
مادر شهید گفت : در زمان جنگ سید علی بزرگترین فرزندم بود که 15 ساله بود و حاضر بودم باقی پسرانم که کمتر از این سن داشتند را در مسیر انقلاب و حفظ اسلام تقدیم کنم.
مادر بزرگوار شهید در ادامه به نحوه رضایت دادن خود برای حضور سید علی در جبههها اینطور گفت : سید علی روزی به من رسید و گفت: مادر آیا شما اسلام را دوست دارید؟ آیا امام و انقلاب را دوست دارید؟ آیا قرآن را دوست دارید؟ من هم در جواب پسرم گفتم قطعاً چرا که ما مسلمانیم و معتقدیم، سید علی در ادامه به من گفت : مادر جان کسی اگر اسلام و قرآن را دوست دارد تمام هستی خود را می دهد و خم به ابرو نمیآورد و در حال حاضر اسلام نیز به کمک ما نیاز دارد.
شهید قبل از شهادتش دو مرحله نیز به مناطق دزلی بعنوان بی سیم چی اعزام شد.
اما برای بار سوم که بهعنوان بیسیم چی سردار رشید اسلام حاج حسین بصیر در عملیات کربلای 5 بود گویی از شهادتش مطلع شد چرا که به گفته مادر این شهید ، سید علی در دفعات قبلی وصیت نامهاش را به اشخاص دیگر می داد اما این بار وصیت نامه را خود به مادرش داد.
و در وداع آخر به مادر گفت : مادر جان وعده دیدار ما کربلا باشد.
مادر شهید برمو با چشمانی پر از اشک و بغضی در گلو ادامه داد: حالات و رفتار سید علی در آخرین مرحله به گونه ای دیگر بود، من هم حس عجیبی داشتم.
مادر شهید عنوان کرد: سید علی شب قبل از شهادتش خوابی می بیند و برای تعبیر نزد روحانی لشکر به همراه یکی از هم محلیها می رود، روحانی لشکر به سید علی چیزی نمی گوید اما به همراه او می گوید تعبیر این خواب این است که وی شهید خواهد شد ( خواب این بود که سیدی در عالم خواب یک ظرف آب را روی سید علی می ریزد)
مادر شهید برمو همچنین ادامه داد: من هم نیز شب قبل از شهادتش خواب عجیبی می بینم که به من آگاه شد فرزندم قرار است شهید شود و ظهر همان روز که خواب دیده بودم سید علی با گلوله مستقیم دشمن به شهادت می رسد.
این مادر گفت : سید علی حتی شعری هم در باره شهادت خود گفته بود که در وصیت نامهاش نوشته بود .
مادر شهید با چشمانی اشک بار گفت : شما جوانان هم باید راه سید علی مرا ادامه دهید امروز وضعیت جامعه ، حجاب و ماهواره ها مناسب نیست و من نمی توانم بیحجابیها را تحمل کنم و دلم به درد می آید، بازار نمی روم و اگر هم بروم وقتی برمیگردم روحم ، خاطرم آزرده می شود. ما از مسئولان هیچ چیز نمی خواهیم و در این مدت که خیلیها می گویند به خانواده شهدا توجه می شود از مسئولان چیزی نخواستیم و از اول زندگیمان همین طور بوده و الان هم همانطور است.
ما فقط انتظار داریم احترام شهدا، خون شهدا ، یاد و نام شهدا حفظ شود.
مادر شهید خاطرات زیادی بیان کرد که یکی از خاطرات را بازگو می کنیم!
مادر شهید برمو به بار آخری که قرار بود فرزندش به جبهه برود اشاره کرد و گفت : سید علی قبل رفتن عکسی از خودش گرفت و کنار عکس دیگر شهدا ( شهید هادی محمدزاده ، حسین بابازاده و کریم رمضان زاده ) قرار داد من از سید علی پرسیدم پسرم چرا عکس را اینجا قراردادی؟ سید علی در جواب گفت : خواستم تا خودت را جای مادر دیگر شهدا؛ مادر شهید هادی، مادر کریم و حسین قرار دهی تا بدانی که آنها چه می کشند.
شهید سید علی برمو در عملیات کربلای 5 پشت کانال ماهی بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به سرش به دیدار معشوقش می شتابد.